سبک من

نوشته های شخصی ملهم از احساسات و تفکراتم

سبک من

نوشته های شخصی ملهم از احساسات و تفکراتم

می تراود مهتاب

می تراود مهتاب، می درخشد شب تاب

نیست یک دم شکن خواب به چشم کس و لیک

غم این خفته ی چند، خواب در چشم ترم می شکند

...


ناگهان فاصله را احساس می کنم. همه آدم ها حتی نزدیک ترین ها، بی اندازه دور می نمایند. من تنهام، من و افکار و احساساتم. اینجا سیاهچاله تنهاییست. خودم در فراز کوهی بلند ولی در جزیره ای متروک می بینم. تا چشم کار می کند هیچ کس نیست. منم و یه اقیانوس فاصله. فاصله ای پر نشدنی. مگز آنکه قایقی بی هدف به این سو رانده شود و گرنه اینجا مقصدی برای هیچ کس نیست ... چشمانم کم سو تر از همیشه، جزء پهنه گسترده و یکنواختی نمی بیند. اینجا سرای هیچ کس نیست. هیچ کس را تاب ماندن در این جزیره نیست.

ساعت 3.5 شبه. من نشستم روی تختم زمزمه می کنم: دوش می آمد و رخساره برافروخته بود/ تا کجا باز دل غمزده ای سوخته بود ... از شرح پریشانی می گم و غم پنهانی. و امروز در رخوت و کم رمقی، در سکوتی سنگین فرو رفته ام. و صدای هیاهوی این روزها از دیوار بلند سکوت من عبور نکرد. منم و آهنگهایم. آهنگ هایی که انگار برای من نوشته شده اند ...


نظرات 2 + ارسال نظر
[ بدون نام ] چهارشنبه 20 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 11:06 ب.ظ

:(( محمد رضا ... :((

سحر جمعه 29 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 08:25 ب.ظ http://saharvahediyeh.persianblog.ir

سلام
لطف بفرمایید از این سکوت سنگین بیرون بیایید و دوباره بنویسید :دی

منظور از <و صدای هیاهوی این روزها از دیوار بلند سکوت من عبور نکرد> همین هیاهوی انتخابات بود دیگه!؟

موفق و سلامت باشی..

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد